معرفی کتاب شناسایی ارزیابی و درمان دیسلکسی در مدرسه
در این فصل سه مبحث مهم موردبررسی قرار میگیرد. یک نگاهی به چگونگی علتشناسی دیسلکسی در طول زمان خواهیم داشت. سپس بررسی خواهد شد که نظریههای کنونی علت دیسلکسی را چه میدانند. در انتهای فصل با مروری بر ارزیابیهای تجربی علل ژنتیکی، نوروبیولوژیکی و محیطی دیسلکسی را نشان خواهیم داد.
تغییرات در چشمانداز علتشناسی دیسلکسی
مفهومسازی اصلی (که بهطور اولیه واژهی کوری کلمه برایش استفاده شده) علت اصلی دیسلکسی را مشکل در فرایندهای پردازش بینایی یا دیدن بیان میکند. تا زمان بررسی علائم و نشانههای دیسلکسی Orton نشد که وجود واژگونسازیهای خواندن b و d خواندن کلمات به سمت عقب نشاندهندهی این است که وجود یک مشکل در پردازشهای زبانی مهمترین مسئله است. Liberman و همکارانش گفتند: علائم کلاسیک Ortons عملا بیشتر یک تغییر نرمال رشدی بودند تا اینکه مجموعهای از علائم خاص و پیشبینیکننده دیسلکسی باشند. این امر زمینه شروع بررسیهای عمیقتر در مورد پردازشهای زبانی مرتبط با دیسلکسی را فراهم کرد.
اثر Vellution: «دیسلکسی کلاسیک» اکثر تحقیقات در دسترس در آن زمان بازبینی شدند. او و سایرین به طرح این امر کمک کردند که پردازشهای زبانی مرکز اصلی علتشناسی دیسلکسی هستند. پردازشهای واجی نسبت به پردازشهای بینایی یک پیشبینیکنندهی مرتبطتری برای دیسلکسی و علتشناسی آن هستند. پردازشهای واجی احتمالا مهمترین هدف موفقیتآمیز در مداخلات نیز هستند. هرچند که بسیاری از والدین و آموزشدهندگان مدارس اصرار دارند که دیسلکسی بهطور اولیه مربوط به مشکلات پردازش بینایی میشود.
از زمان تحقیقات 1970-1980 پردازشهای واجی بهعنوان یک متغیر مهم در علتشناسی و فهم ما از دیسلکسی در نظر گرفته شد. این دادههای تجربی تجمعی بسیار بانفوذ بود بهطوریکه در 1987 دولت فدرال را متقاعد کرد تا طراحی ابزاری بزرگ و مطالعات مختلفی را پیگیری نماید.
دیدگاههای نظری امروزی درباره علتشناسی دیسلکسی
این فصل چهار حوزهی تحقیقی و نظری را در مورد دیسلکسی مرور میکند. در ابتدا دو نظریهای که پیدایش دوباره ایدهای که پردازش بینایی را اصل دیسلکسی میداند. سپس این بخش تعاریف بر پایهی پردازش زمانی کارآمد میباشد. شیوه سوم که مرور خواهد شد مدل نقص صرفاً واجشناختی که شرح علت معلولی بسیار کارآمدی برای دیسلکسی است؛ و درنهایت این بخش تغییرات را روی نقص صرفاً واجشناختی که شامل روشهای کددهی دوگانه و روشهای چند زیرمجموعهای است. این روشها بیشتر نظریههای قبلی را جمعآوری میکند.
شیوههای پردازش بینایی
دو مدرسه ابتدایی تمرکز فکریشان را روی سیستمهای بینایی مرتبط با خواندن و دیسلکسی ادامه دادند (1992 Buswell) دو تئوری داشتند که تئوریهای قدیمیتر نشان داد که مهارتهای خواندن روی حرکات چشم میتواند اثرگذار باشد. (1978-1998) Rayner این موضوع را توسعه داد و پیشنهاد کرد که برخی از مشکلات خواندن به علت مشکل در ردیابی موضوع ایجاد میشود. ردیابی اینطور تعریف میشود که زمانی که چشمها در طول صفحهی چاپشده حرکت میکنند تا تلاش کنند که معنا را از متن استخراج کنند. هر چند چشمهای خواننده ممکن است در طول یک صفحه به حالت سرخوردن و لغزیدن روی صفحه به نظر برسند، ولی آنها عملا در حالت چشم بیحرکت (جایی که چشمها 200 تا 250 میلیثانیه میایستند و درگیر اطلاعات هستند) و حرکات جهشی چشم (حالتی که چشمها 20 تا 40 میلیثانیه از یک محرک به محرک بعدی حرکت میکنند ولی درگیر اطلاعات نیستند.) درگیر هستند؛ بنابراین دانشآموزانی که با این نوع از حرکات چشم مشکل دارند به نظر میرسد که عقیده بر آن است که درخطر مشکلات خواندن هستند.
تردید پیشروندهای در رابطه با این موضوع وجود داشته که آیا مشکلات ردیابی باعث مشکلات خواندن شده یا اینکه مشکلات خواندن باعث مشکلات ردیابی شده است. Wood دو روش را شناسایی کرده که در آنها سختیها و مشکلات حرکت چشم میتواند باعث مشکلاتی برای فرد شود. اول اینکه آنها پیشنهاد کردند که کودکان دارای مشکلات خواندن ممکن است در ثبات چشم بیحرکت و در انتهای یک مکث چشم بیحرکت هنگام خواندن مشکلاتی داشته باشند. دوم اینکه خوانندگان ضعیف ممکن است با مشکلاتی روبرو شوند که می2تواند بادید دوچشمی تداخل داشته باشد و مانع از خواندن شود. Berninger پیشنهاد کرد که افزایش سایز متن برای متن قبلی و چشم دوختن به متن میتواند کمککننده باشد. بحث و مشاجرهی بیشتری در رابطه با ردیابی بینایی و سایر تمرینات بینایی وجود دارد که گاها بهعنوان مداخلات جایگزین برای مشکلات خواندن ارائه شدهاند.
بیانیهی مشترک آکادمی چشمپزشکی و روانپزشکی امریکا و انجمن دوبینی:
«نواقص چشمی چه جزئی و چه شدید باشند باعث نمیشوند که واژگونسازی کلمات، حروف یا اعداد را تجربه کند. هیچ شواهد علمی از این ادعاها حمایت نمیکنند که تواناییهای آکادمیک کودکان و ناتوانیهای یادگیری بتواند از طریق درمانهایی با اساس موارد زیر تقویت شود:
- آموزش بینایی شامل تمرینات عضلانی و ماهیچهای، تعقیب چشمی و تمرینات ردیابی یا عینکهای آموزشی (با یا بدون ۲ کانونی)
آموزش سازماندهی نورولوژیکی (آموزش برتری طرفی، خزیدن تخته تعادل و آموزشهای درکی)
لنزهای رنگی (استفاده از لنز)
این روشهای بحثبرانگیز از درمان میتواند به والدین و آموزگاران حس نادرستی از امنیت درمان را القا کند که مشکلات خواندن کودک در حال پیگیری و رفعورجوع است؛ که این امر میتواند هدایت صحیح و بهبود صحیح این مشکلات را به تأخیر بیندازد. هزینه این روشها تضمین نشده است و آنها نمیتوانند بهجای اقدامات مناسب آموزشی جایگزین شوند. ادعای بهبود یادگیری و خواندن بعد از آموزش بینایی، آموزش سازمانیافته نورولوژیک یا استفاده از لنزهای رنگی تقریباً همیشه بر اساس مطالعات کنترلی ضعیف بوده است که عموماً این مطالعات بر اطلاعات گزارش شده تکیه میکنند. این روشها فاقد اعتبار علمی هستند. منافع گزارششده آنها میتواند از طریق تکنیکهای دارودرمانی آموزش سنتی که معمولا با این روشها ترکیب شدهاند توجیه شود ».
نظریه دوم میتواند بر اساس پردازش بینایی، با سیستمی دارای کارایی سیستم مغناطیسی سلولی مرتبط باشد. این سیستم بینایی با آشکار کردن حساسیت حرکتی در ارتباط میباشد. Stein و همکاران (1998) ادعا کردند که پردازش کند در این سیستم میتواند با اطلاعات مربوط به جایگاه و موقعیت حروف تداخل ایجاد کند. Eden و همکاران (1996) شروع به برقراری و تائید شواهدی از تصویربرداری مغزی کردهاند که خوانندگان ضعیف، یک نقص را در این نوع از پردازش سریع بینایی تجربه میکنند. Stein یک نظریه یکپارچه را ارائه میکند و یادآوری میکند که حساسیت حرکتی که در سیستم مغناطیسی سلولی روی میدهد مهارتهای اورتوگرافیک را پیشبینی مینماید؛ بنابراین همانطور که تحقیقات آشکار میکنند ممکن است یک همگرایی و تقارب در دیدگاههای اورتوگرافیک و مغناطیسی سلولی درباره علت دیسلکسی وجود داشته باشد.
نظر خود را بنویسید