کتاب کاردرمانی در اختلال عملکرد فیزیکی
بخشی از فصل سوم : سکته مغزی
موضوعات یادگیری
بعد از مطالعه این فصل از خواننده انتظار میرود بتواند:
- سکته و یا صدمات مغزی _ عروقی را تعریف کند و به طور خلاصه علل، شیوع، اختلالات و ناتواناییهایی که نتیجه سکته هستند را شرح دهد.
- . زنجیرهای از مراقبتها برای بهبود فرد از سکته، شامل تیمهایی از رشتههای مختلف (میان رشتهای) مربوط به سکته، امکانات مورد نیاز مراقبت و فازهای بهبودی و مداخلات را توضیح دهد.
- روشهای ارزیابی حیطههای آکوپیشن مهارتهای عملکردی و فاکتورهای بهبودی بیمار از سکته را توضیح دهد.
- هدف و روشهای درمان برای تقویت عملکرد کاری، مهارتهای کاری و فاکتورهایی که باعث بهبودی فرد از سکته میشود را ارائه دهد.
- مداخلات موثر کاردرمانی که باعث بهبود کیفیت زندگی و سازگاری فرد در زندگی با سکته میشود را تحلیل کند.
سکته مغزی یا صدمات مغزی _ عروقی انواع مختلفی از بیماریها با شروع ناگهانی آسیبهای نورولوژیکی هستند که به علت صدمات عروقی به مغز اتفاق میافتند. صدمات عروقی در مغز باعث اختلال در خونرسانی میشود، اکسیژنرسانی به سلولهای اطراف را محدود میکند باعث مرگ بافت مغزی یا انفارکتوس میشود. مکانیسم، موقعیت و اندازه آسیب، علایم و پیشآگهی بیمار را تعیین میکنند. ما در این بخش بر روی سکته تمرکز میکنیم اما بیماران ضربه مغزی غیر عروقی و بیماریهای شبیه تومور یا زخم گلوله ممکن است بسیاری از نقصهای نورولوژیکی شبیه به یکدیگر داشته باشند و درمان مشابهی داشته باشند.
علت Causation
علت سکته معمولا با توجه به مکانیسم و محل آسیب عروقی دستهبندی میشود. دو دلیل شایع آن، ایسکمی و هموراژی هستند. سکته ایسکمیک نتیجه مسدود شدن رگهای مغزی است و بیشتر میتوان آن را ناشی از ترومبوز و آمبولی دانست. ترومبوز، تنگی یا انسداد رگهاست که معمولا نتیجه تصلب شرائین میباشد. این انسداد معمولا یک فرآیند تدریجی است که اغلب با نشانههای هشداردهنده همراه است، مثل حمله ایسکمی گذرا آمبولی (لخته)، رها شدن پلاکت، کلسترول و سایر مواد، که در جای دیگر جمع میشود و تودهای را ایجاد میکنند، شروع به حرکت در رگها کرده و رگهای مغزی را مسدود میکنند. سکتههای ایسکمیک رایجترین نوع سکته هستند که حدودا 87 درصد سکتهها را شامل میشوند.
سکتههای هموراژیک نتیجه پارگی رگهای خونی ضعیف شده مغز هستند. در این نوع سکتهها خون در فضای بیرون رگها جمع میشود و به بافتهای مغز فشار میآورد. سکتههای هموراژیک هم در درون مغز (خونرسانی مغز توسط خودش) و هم در ساب آراکنوئید (خونرسانی اطراف مغز) دیده میشوند. اتساع عروقی و ناهنجاری شریانی وریدی از مهمترین علل ضعیف شدن رگهای خونی است که باعث سکتههای هموراژیک میشود. شیوع این نوع سکته کمتر است (حدود 13 درصد) اما آمار و مقدار مرگ در این نوع سکته از سکتههای ایسکمیک بیشتر است.
محل درگیری Location of Involvement
بیشترین آسیب سکته در سکتههای گردش خون قدامی است که علامت و نشانههایی از اختلال عملکرد در نیمکره را دارد و یا سکتههای گردش خون خلفی که علامت و نشانههای درگیری در ساقه مغز را نشان میدهد. تمایز دیگر در محل سکته است که آسیب میتواند حاصل از بیماری عروق بزرگ یا عروق کوچک باشد. ترومبوز اغلب در عروق خونی بزرگ مغزی اتفاق میافتد. سکتههایی که به واسطهی مویرگها یا حفرهها رخ میدهد انفارکتوسهای بسیار کوچکی هستند که در محل انشعاب مویرگها، از رگهای بزرگتر رخ میدهد.
شیوع Incidence
سکته سومین علت اصلی مرگ در آمریکا و یکی از علل اصلی ناتوانیهای مزمن بزرگسالان میباشد. تخمین زده میشود حدود 795000 نفر برای اولین مرتبه یا چندمین مرتبه در آمریکا هر ساله دچار سکته میشوند و تقریبا 3/2 زنده میمانند، سکته یکی از رایجترین بیماریهای نورولوژیکی در میان بیماران است که توسط کاردرمانگران تشخیص داده شده است. با بالا رفتن سن جمعیت مردم آمریکا انتظار میرود شیوع سکته در سالخوردگان نیز افزایش پیدا کند. زیرا حدودا 3/2 سکتهها در افراد بالاتر از سن 65 سال اتفاق افتاده است.
مدیریت پزشکی Medical Management
مراقبت از سکته حاد بر روی تعیین علت و مکان سکته، جلوگیری از پیشرفت ضایعه، کاهش ورم (ادم) مغزی، جلوگیری از عوارض پزشکی ثانویه و درمان نشانههای نورولوژیکی حاد تمرکز میکند. تکنیکهای تشخیصی تصویربرداری شامل توموگرافی کامپیوتری و تصویربرداری رزونانس مغناطیسی میتواند تمایز بین سکته ایسکمیک را از ضایعه هموراژیک مشخص کند و محل ضایعه، اندازه و منطقه عروقی را نشان دهد. در سکته ایسکمیک حاد درمان شامل بازگردان جریان خون و محدود کردن آسیب عصبی میشود. داروها شامل آنتی ترومبوتیک و ترومبولیتیک هستند که از رایجترین مداخلات دارویی در سکته میباشند. آنتی ترومبوتیک شامل داروهای ضد انسداد (مثل آسپرین) و داروهای ضد انعقاد (مثل هپارین) هستند که از ترومبوز بیشتر جلوگیری میکنند. بعد از سکته و پزشک عمدتا داروهای آنتی ترومبوتیک را برای جلوگیری از سکته بعدی تجویز میکند، زیرا احتمال زیادی دارد فرد زنده مانده از اولین سکته دچار سکته مجدد شود. داروهای ترومبولیتیک بافتهایی مثل پلاسمینوژن را فعال میکند که جریان خون مغز را به وسیله از بین بردن لختهها در رگهای مغزی دوباره بازسازی میکند.
آزمایشی پنج ساله توسط موسسه ملی اختلالات عصبی و سکته مغزی انجام شد که طی آن متوجه شدند بافت پلاسمینوژن فعال مورد مناسبی برای درمان در سه ساعت اول شروع نشانههای سکته است و حداقل 33 درصد احتمال بهبودی بیشتری نسبت به بیمارانی را داشتند که پلاسیبو دریافت کرده بودند و ناتوانی کم و یا بدون ناتوانی بودند. استفاده از داروهای ترومبولیتیک به علت افزایش خطر مرتبط با سکتههای هموراژیک محدود شده است، و این یک واقعیت است که برای اثر بخشی فقط باید در مدت 3 ساعت پس از شروع سکته مغزی تجویز شوند. تخمین زده شده است زمان فقط 3 تا 5 درصد از افراد مبتلا به سکته مغزی، به موقع برای درمان با بافت پلاسمینوژن فعال به پزشک مراجعه میکنند. در سکته هموراژیک، درمان حاد شامل کنترل فشار خون داخل جمجمهای، جلوگیری از خونریزی مجدد و حفظ پرفیوژن مغزی و کنترل اسپاسم عروقی است. اغلب برای محدود کردن آسیبهای بیشتر جراحی یا متدهای درون عروقی نیز پیشنهاد میشود.
بهبودی از سکته Recovery from Stroke
تواناییهای خاصی به وسیله سکته یا از بین میروند یا تحت تاثیر آن قرار میگیرند، درجه و زمان بهبودی سکته به نوع، محل، میزان صدمه اولیه و درمان فراهم شده بستگی دارد. بهبودی اولیه یا بهبودی خودبخودی نیز اتفاق میافتد، زیرا فرایندهای پاتولوژی در مغز برطرف میشوند و نوروترانسمیترها از دور و نزدیک یک انفارکتوس یا هموراژی دوباره به کار گرفته میشوند. بعد از آن با سازماندهی مجدد ساختاری و عملکردی درون مغز یا نوروپلاستیسیتی، بهبود مستمر اتفاق میافتد. اصطلاح نوروپلاستیسیتی به تغییرات عملکردی گذرا بهدست آمده در زمینه یادگیری و بهبودی گفته میشود، و همچنین تغییرات ساختاری که در سطح سلولی است، و شامل تحریکپذیری بیشتر و استفاده مجدد از نورونهای سالم در هر دو نیمکره مغز بعنوان پاسخی به تحریک، مشارکت، آموزش و تجربه میشود.
لانگتون هور یک مدل بهبودی از سکته را توضیح میدهد که شامل هر دو بهبودی نورولوژیکی درونی و بهبودی تطابقی جبرانی میشود. بهبودی درونی به اصلاح اختلالات نورولوژیکی اشاره دارد، مانند بازگشت حرکت به اندام فلج شده. بهبود تطابقی مستلزم دوباره بدست آوردن تواناییها برای انجام فعالیتهای هدفمند، نقشها و وظیفهها (تکالیف) بدون احیای کامل عملکرد نورولوژیکی مثل استفاده دست غیرمعیوب (دست سالم) برای پوشیدن لباس یا راه رفتن با واکر یا عصا است. بسیاری از بیماران مقداری از هر دو بهبود درونی (نورولوژیکی) و تطابقی (جبرانی) را به دست میآورند. توانبخشی، از جمله کاردرمانی؛ برای تسهیل هر دو فرایند طراحی شده است تا عملکردهای شخصی و مشارکت بعد از سکته را افزایش دهد.
نظر خود را بنویسید